در وصف این لحظه ها!


بازداشت، شکنجه، توقیف، فیلتر، زندان، اعدام و شاید هم آزادی…
اینها واژه هایی هستند که امروزه بیشتر از هر واژه ی دیگری شنیده و دیده می شود.
ده ها نفر بازداشت می شوند و شاید کسی هم آزاد شود که ماندنش در زندان بهتر از آزادی ایی است که آب خوردنت را هم کنترل کنند…
تهدید می کنند و خبر از اعدام می دهند…
می گویند آتش «فتنه» را ملت خاموش کردند اما هر روز دها نفر را برای پیشگیری از وقوع جرم و روشن کردن دوباره آتش فتنه بازداشت می کنند…
حکومت طنابی به گردن خود انداخته است که هر لحظه حلقه این طناب به دور گردن خود را تنگ تر و تنگتر می کند….
«اعتماد» و ایران دخت» بهانه ای بودند برای رفتن به سوی دکه های روزنامه فروشی اما دیگر نیستند، خوب شد دیگر خیالمان راحت شد که دکه های روزنامه فروشی چیزی برای فروش به ما ندارند…
«مهرنامه» هم که به تازگی با آن حجم وسیع و قیمت بالایش (4000) توسط دارو دسته ممد قوچانی منتشر می شود، دیری نخاهد پایید که کله پا خاهد شد…
در شهر قدم می زنیم و با مردم که این روزها همه سیاسی شده اند «گپ» می زنیم تا شاید خدایان از خر شیطان پایین بیایند و به ما اجازه ورود به دانشگاه را بدهند.

برچسب‌ها:

بیان دیدگاه